شمسه

شمسه

کلمات کلیدی

۱۷ مطلب در آذر ۱۳۹۴ ثبت شده است

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۹۴ ، ۰۸:۴۰
مجتبی مجد

روستای کندوان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۹۴ ، ۰۸:۴۰
مجتبی مجد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۹۴ ، ۰۸:۳۸
مجتبی مجد

   اولین کسانی که وارد بهشت می شوند شهدا هستند و بقیه به مقام و منزلت شهید حسرت می خورند. و خدا برای این که از این هم بیشتر برای شهید مقام قائل شود این مزیت را داده است که می توانند چندین نفر را شفاعت کنند و من شما را شفاعت خواهم کرد و کاری خواهم نمود که زحمات شبانه روزی شما به هدر نرود، بلکه به اجر و پاداش بی پایانی دست پیدا کنید. هرچند که شما پدر و مادر قهرمانی هستید و خودتان نیز جزء بهشتیان خواهید بود.

فرازی از وصیتنامه شهید محمد کریمی نعمانی 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۹۴ ، ۰۸:۳۶
مجتبی مجد

بهار 80 و ارتفاعات روستای اقر در حومه فریمان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۹۴ ، ۰۸:۲۸
مجتبی مجد

با مرتضی شبانی در سالهای دبیرستان و در اردوی کشوری هلال احمر در رامسر آشنا شدیم. بعد از اردو رابطه ی ما بیشتر شد و تقریبا هر ماه یکی دوبار همدیگر را می دیدیم. من برای دیدنش به مشهد می رفتم و او هم گاهی به فریمان می آمد. جوان وارسته ای که با وجود داشتن معدل بالا در رشته ی ریاضی، به عشق پوشیدن لباس پیامبر و خدمت به دین خدا به حوزه علمیه رفت و بعد هم در دانشگاه علوم اسلامی رضوی فارغ التحصیل شد... بعدها ازدواج کرد و صاحب فرزند هم شد... اما تقدیر الهی این بود که در بازگشت از سفر قم در اثر سانحه تصادف به ملکوت اعلی پر کشد.

مزار مطهرش چند قدم بالاتر از مزار مرحوم آیت الله میرزاجوادآقا تهرانی در بهشت رضا است.

روحش قرین اولیای الهی باد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۹۴ ، ۰۸:۲۵
مجتبی مجد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۹۴ ، ۰۸:۲۰
مجتبی مجد

   خدایا تو را شکر و سپاس گزارم که در ابتدای جوانی ام سرنوشت مرا عوض کردی و مرا از زندگی در محیطی که به سوی فساد و تباهی پیش می رفت نجات دادی و اکنون خود را در میان جامعه و مردمی مومن و مسلمان می بینم که با جان و مال در راه دفاع از اسلام و حقوق اسلامی و کشور خود دفاع می کنند.

    خدایا تو رهبری آگاه و مبارز را برای نجات ما قرار دادی که او با تحمل سال ها رنج و آوارگی مقاومت کردند تا این که ما را از ظلمت رهانید و به سوی تو هدایت کرد و ما را به آن چه باید باشیم آشنا کرد. خدایا به من ایمان عنایت بفرما تا برای رهبرم پیروی وفادار و برای تو بنده ای شایسته باشم.

فرازی  از وصیتنامه شهید نصرالله ظفرزاده

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۹۴ ، ۰۸:۱۷
مجتبی مجد

خاطراتی از دکتر مرتضی شیخ

دکتر شیخ از مردم پولی نمی گرفت و هر کس هرچه می خواست توی صندوقی که کنار میز دکتر بود می‌انداخت و چون حق ویزیت دکتر 5 ریال تعیین شده بود (خیلی کمتر از حق ویزیت سایر پزشکان آن زمان)، اکثر مواقع، سر فلزی نوشابه به جای پنج ریالی داخل صندوق انداخته میشد و صدایی شبیه انداختن پول شنیده می‌شد. 

محله ما در مشهد نزدیک کوچه دکتر شیخ است. مادرم از قول دختر دکتر شیخ تعریف می کرد که روزی متوجه شدم، پدر مشغول شستن و ضد عفونی کردن انبوه سر نوشابه های فلزی است! 
با تعجب گفتم: پدر بازیتان گرفته است؟ چرا سر نوشابه ها را می شورید؟ 
و پدر جوابی داد که اشکم را در آورد. 
او گفت: 
دخترم، مردمی که مراجعه می کنند باید از سر نوشابه‌های تمیز استفاده کنند تا آلودگی را از جاهای دیگر به مطب نیاورند، این سر نوشابه‌های تمیز را آخر شب در اطراف مطب می‌ریزم تا مردمی که مراجعه می کنند از اینها که تمیز است استفاده کنند. آخر بعضی‌ها‌ خجالت می‌کشند که چیزی داخل صندوق مطب نیاندازند. 

خاطراتی از دکتر شیخ 
- نقل از یک سبزی فروش: ابتدا که دکتر در محله سرشور مطب بازکرده بود و من هنوز ایشان را نمی شناختم. هر روز قبل از رفتن به مطب نزد من می آمد و قیمت سبزیها را یادداشت می کرد اما خرید نمی کرد، پس از چند روز حوصله ام سر رفت و با کمی پرخاش به او گفتم : مگر تو بازرسی که هر روز می آیی و وقت مرا می گیری؟ وی گفت: خیر، من دکتر شیخ هستم و قیمت سبزیجات را برای آن می پرسم تا ارزانترین آنها را برای بیماران خودم تجویز کنم . 

- از دکتر حسین خدیوجم نقل است: روزی در مطب دکتر بودم و او برای بیمارانش آب پاچه تجویز می کرد. از ایشان پرسیدم چرا بجای سوپ جوجه ، آب پاچه تجویز می کنید ؟ ایشان گفتند: چون برای جبران ضعف بدن بیمار مانند سوپ جوجه موثر است و مهمتر آنکه پاچه گوسفند ارزان است . 
- روزی در اواخر عمر که دکتر در بستر بیماری بود و همانجا هم بیمار می دید، یکی از فرزندان وی به ایشان پیشنهاد کرد حداقل ویزیت را 5 تومان کنید ، دکتر در جواب گفت : عزیزم من یا دیوانه ام یا پیغمبرم ، اگر دیوانه ام که با دیوانه کاری نمی توانید بکنید و اگر پیغمبرم بیخود می کنید به پیغمبر خدا دستور می دهید . 

- روزی مردی از دکتر سئوال می کند: شما چرا با این سن و خستگی ناشی از کار از موتور سیکلت استفاده می کنید؟ دکتر در جواب می گوید :منزل مریض هایی که من به عیادتشان می روم آنقدر پیچ در پیچ است و کوچه های تنگ دارد که هیچ ماشینی از آن نمی تواند عبور کند، بنابراین مجبورم با موتور به عیادتشان بروم . 
و آری این اوج عزت انسانی است ، طوری زندگی کند که حتی نام خود را هم به فراموشی بسپارد و به حدی در خدمت مردم و البته برای رضای خالق غرق باشد و پس از مرگ احسان و عظمت کارش آشکار گردد. دکتر شیخ بیش از اینکه دکتر باشد معلمی بود که اخلاق همراه با مهربانی و صفا را به شاگردان و مریدان مکتبش آموزش داد. 

پی نوشت: بالاخره موتور مشهور دکتر شیخ را پیدا کردم!
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۹۴ ، ۰۸:۱۳
مجتبی مجد

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۹۴ ، ۰۸:۱۰
مجتبی مجد